بابغض نوشتم ک دگرخواب ندارم غصه شده همراه منوراه ندارم ان دوست ک بودمحرم رازم دشمن بود وازان دگر راز ندارمدرپیچ وتاب این زمانهغ غصه ن کم وبسیاردیدم ظاهرک همه دوست بودند باطن همه راگرگ دیدم زین پس نخرک غصه ب جانم من دردکشیدک نگرانم دانی چه گفتم توشنیدی غصه تویی وتورابرانم
نظرات شما عزیزان:
|